سفرنامه ژاپن، فصل چهاردهم ـ يك روز در مركز فرهنگي كره
امروز ششم ماه ژوئن است. امروز هم خوب بود به نسبت روزهایی که داشتم. تصمیم گرفتم روی مطالعاتم متمرکز شوم و کارها را به موقع و سر وقت انجام بدهم و 90٪ کارهای پروژه همین جا انجام شود و تنها ویرایش و نهاییسازی گزارش برای ایران بماند. به همین خاطر همزمان در طول روز از 2 کتابخانه بنیاد ژاپن و یوتسویا استفاده میکنم. هر دو کتابخانه نزدیک هم هستند و من حدود 5 دقیقه از اتاقم در هتل به آنجا مسافت را طی میکنم، این انتخاب مناسب مکان هتل و نزدیکی به کتابخانهها باعث شده که من بتوانم در بسیاری از هزینههایم صرفهجویی کنم. این دو هفته حدود 4 مصاحبه با کارآفرینان اجتماعی ژاپنی دارم که از پس فردا جمعه شروع میشود. امیدوارم باز هم ملاقات و تنظیم قرار برای مصاحبه داشته باشم.
چند روز پیش ایمیلی از دانشگاه TEMPLE University شعبه ژاپن، توکیو داشتم مضمون ایمیل دعوت به شرکت و حضور در برنامههای موسسه مطالعات آسیایی بود که برای امروز ساعت 9-7 شب بود از آن چشم پوشیدم. ترجیح دادم فعلاً به کتابخانه بروم اما دوباره سرچ کردم و دیدم سمینارها و کارگاههای آموزشی دیگری داشتند که به نظرم جالب بود و زمان کارگاه 5:30 – 4 بود و برای دیدن دانشجویان و ارتباط با آنها فرصت خوبی بود. این برنامه ها بیشتر با هدف آشنایی با فرصتهای بورس، شبکهسازی است. در کنار پروژه من مشغول سرچ و کارهای دیگری هم هستم. مثلا فرصتهای فرهنگی، تورها، جشنوارهها و سایر برنامهها، این برنامهها برای من فرصت خوبی خواهد بود تا بیشتر با فرهنگ این کشور آشنا بشوم. این کار علاوه بر یادگیری یک تنوع هم هست تا در کنار تحقیق و مطالعه این کار را انجام دهم. پروفسور تانیموتو پیشنهاد کردند که من شهرهای توکیو و ازکا را هم ببینم. به نظرم یشنهاد خوبیست. پس از این دو هفته که به خاطر مصاحبه لازم است وقت بگذارم برای گردش وقت خواهم گذاشت. امروز از 10 صبح تا ساعت 3 عصر در کتابخانه بودم. پس از آن 2 ساعت استراحت داشتم و مجدداٌ برای مطالعه و کار تحقیق به کتابخانه رفتم و تا ساعت 7 آنجا بودم بعد هم مستقیم از بنیاد ژاپن به طرف کتابخانه یوتسویا حرکت کردم و تا ساعت 9 آنجا ماندم مشغول مطالعه و ساعت 9:45 به هتل برگشتم.
امروز چند خبر خوب از دوستانم که در ایران بودند دریافت کردم. دکتر الیاسی معاون پژوهشی دانشکده کارآفرینی به من قول دادند که امکان ارائه پرزنتیشن برای دانشجویان دانشکده خواهم داشت. این اتفاق ارتباط مرا با دانشگاه حفظ خواهد کرد. هدفم پیشرفت علمی است و یادگیری. دوست دارم هر روز بیشتر پیشرفت کنم و نسبت به گذشته بهبود در عملکرد و رفتار و تفکر داشته باشم. همان طور که سرچ می کردم کمی درباره ژاپن و مشارکت و کسب و کار جستجو کردم. ناخودآگاه سایت انجمن اسلامی ایرانیان مقیم ژاپن. راجع به غذاهای حرام و حلال نوشته بود. بعضی از علامتها را نشان می داد که حرام است. حتی در نان، بیسکوییت، شکلات و مواد غذایی هم موادی بود که باید از خوردن آن پرهیز شود. به دلیل اینکه غذاهای با نشان حلال در فروشگاههای عرضه مواد غذایی در ژاپن نیست به همین دلیل تصمیم گرفتم بیش از پیش در انتخاب و خوردن مواد غذایی دقت کنم.
امروز عصر قبل از برگشت به هتل برای استراحت روزانه به مرکز فرهنگی کره رفتم. این ساختمان یک ساختمان عظیم شیشهای بود که چند نگهبان بیرونش ایستاده بودند و ساختمان درست مجاور ساختمان بنیاد ژاپن واقع است. اما در مقایسه با بنیاد ژاپن بسیار امنیتی بود وارد ساختمان شدم. آقایی که مسئول پذیرش بود انگلیسی نمیدانست. به سختی و با تلفن با کسی که آن طرف خط بود و انگلیسی صحبت میکرد. بالاخره منظورم را فهماندم همان طبقه همکف هم بسیار زیبا بود روبروی میز پذیرش یک کمد بود که پر از ظروف زینتی و زیبا بود و یک تابلوی بسیار زیبا هم روی دیوار روبرویی نصب شده بود. وقتی تلفنش تمام شد به من گفت باید بروی طبقه چهارم. به سمت آسانسور رفتم چند نفر ایستاده بودند بعد از رسیدن آسانسور همگی سوار شدیم افراد داخل آسانسور قیافههایشان شبیه ژاپنیها بود و کرهای حرف میزند تا حدی تمایزشان قابل تشخیص بود. به طبقه چهارم رسیدم آنجا هم بسیار زیبا بود. یک طرف این طبقه خانههای کرهای طراحی شده بود که شبیه خانههای ژاپنی بود با همان کیمونو و لباسهای خاص، بالاخره خانمی را دیدم که مسئول پذیرش این طبقه بود. به سختی انگلیسی حرف می زد. درباره علاقهام به فرهنگشان و کنجکاوی برای اطلاعتات بیشتر گفتم و او هم در جواب گفت مراسمی دارند که ولی هیچ کدام به زبان انگلیسی نیست تنها به من گفت که از کتابخانه میتوانم استفاده کنم که تعدادی از کتابهایش انگلیسی است. برایم همه چیز این فرهنگ جالب بود تغییر و تمایز کمی نسبت به فرهنگ ژاپن داشت. از وی خداحافظی کردم و آمدم پایین. بعدها به یکی از نمایشگاههای همین حوالی رفتم که نمایشگاهی از سنتها و غذاها و رسوم کره دایر شده بود کیم چی یکی از غذاهای کرهای است که در آن نمایشگاه دیدم.
قرار شد هفته بعد جمعه ساعت 5 به دیدن پروفسور بروم، زمینه صحبت درباره نوشتن مقدمه کتابم است. یکی دیگر از سوالاتم درباره مدل کسب و کار، استفاده از فرصت بورس برای ادامه تحصیل را حتماٌ در جلسات آخر خواهم پرسید. داشتن مصاحبه خوب با اولین مصاحبه شونده تاثیر مثبتی روی پروفسور خواهد گذاشت. حتی فرصتهای تازهتری را هم برای من با همان اهدافی که در سر میپرورانم بوجود خواهد آورد، مثبت فکر میکنم.
برای مصاحبه پرسشنامهای را تهیه کردم قصد دارم این پرسشنامه را برای آقای سوزوکی به عنوان اولین مصاحبهشونده خواهم فرستاد تا قرار را با ایشان قطعی کنم و قبل از مصاحبه روی سوالات فکر کنند. جمعآوری اطلاعات و مطالعه درباره شرکت NEC ، داشتن نشانی دقیق و نقشه مناسب مسیر اطلاعاتی است که قبل از رفتن به مصاحبه برای من لازم است. برای مصاحبهها بسیار هیجان دارم منتظرم هر چه سریعتر موعدش فرا برسد.
ادامه دارد …
تمام حقوق این اثر متعلق به موسسه کار آفرینان هزاره سوم می باشد. استفاده از آن فقط با ذکر منبع مجاز می باشد.