فصل سیزدهم سفرنامه ژاپن –تكميل پرسشنامه پروژه تحقيق
طبق برنامهریزی قبلی ساعت 10 صبح با دستیار پرفسور تانیموتو در دانشگاه قرار ملاقات دارم. خانم کائوری یکی از دستیاران فعال پرفسور تانیموتو است. برای اینکه راس ساعت 10 دانشگاه باشم ساعت 9 از هتل خارج شدم و به طرف ایستگاه یوتسویا رفتم. مسیر دانشگاه مستقیم نبود لازم بود تا خطم را عوض کنم. از پلهها پایین رفتم و از گیت رد شدم به قسمت توزای لاین (Tozi Line) رفتم تا ایستگاه ایی دا باشی خط عوض کنم. موقعی که قطار رسید و من سوار قطار شدم ساعت 9 و شش دقیقه بود و 2 دقیقه بعد من در ایستگاه ادا باشی بودم. خوشبختانه در توکیو و تمام شهرهای ژاپن به راحتی میتوان زمان را مدیریت کرد. از ایستگاه ایی دا باشی به سمت واسدا خط عوض کردم. برای تغییر خط از چند راهرو و گیت باید عبور کرد گاهی اوقات این فاصله طولانی است و چند دقیقهای طول میکشد اما در این مدت هیچگاه نشد که ازدحام جمعیت وتنه به تنه شدن افراد مانع حرکتشان شود افراد طبق قاعده حرکت میکنند. شبها معمولاٌ تا ساعت 8 شب کتابخانه هستم و روی پروژه کار میكنم. در حالي كه به برنامههاي امروز بعد از جلسه فكر ميكردم به ايستگاه واسدا رسيدم. دانشجويان زيادي در اين ايستگاه وارد قطار ميوند و يا از قطار پياده ميشوند. فاصله دانشگاه تا ايستگاه مترو حدود 15 دقيقه است. وارد دانشكده تجارت كه شدم به طرف آسانسور انتهاي سالن سمت چپ رفتم. دگمه آسانسور را فشار دادم و منتظر آمدن آسانسور شدم تا به طبقه يازدهم برسم. اتاق پروفسور در اواسط راهروي اساتيد واقع است آسانسور كه رسيد سوار شدم و دگه طبقه يازدهم را فشردم به سرعت آسانسور به مقصد رسيد و من از آن خارج شدم هنوز ساعت 10 نشده است و من به موقع به جلسه رسيدم. زنگ رد اتاق استاد را زدم خانم كائوري ساتو دستيار استاد در اتاق را باز كرد پس از سلام و احوال پرسي از من خواست در انتهاي سالن قسمت جلسات و گفتگوهاي اساتيد و دانشجويان منتظر باشم. چند دقيقه نشستم تا استراحت كوتاهي داشته باشم و مطالب و سوالات مورد نظرم را در ذهنم مرور كردم تا همه موارد را سوال كنم. خانم كائوري آمد و ما در مورد پروژه و به ويژه پرسشنامه بحث كرديم و در آخر به اين نتيجه رسيديم كه پرسشنامه قبلي را عوض كنم و برخي سوالات را با توجه به نوع مصاحبه شونده باز و متغير بگذارم. چون مصاحبه عميق را براي تحقيقم انتخاب كردهام. تغييرات مورد نظر را ايشان به من پيشنهاد كردند. يكي از ديگر از افرادي كه در گروه هدف مصاحبهشوندگان بودند و من براي آنها ايميل فرستاده بودم تا زماني را براي مصاحبه تعيين كند به من امروز پاسخ داد و قبول كرد 14 يا 15 ژوئن با هم مصاحبه داشته باشيم. خانم ساتو به من پيشنهاد كرد كه به كيوتو و اوزاكا هم براي مصاحبه سفر كنم چون نمونههاي خوبي در اين مناطق وجود دارد. صحبتهايمان را جمع بندي كرديم و در آخر كمي در مورد نظرم در مورد ژاپن، محل اقامتم و اينكه راحت هستم يا خير سوال كرد. جلسه بسيار مفيدي بود نكات مثبت و خوبي را آموختم. از خانم ساتو خداحافظي كردم و به طرف آسانسور براي خروج از دانشكده و رفتن به سمت كتابخانه به راه افتادم. به نظرم هفته بعدي به خاطر مصاحبهها بسيار مهيج و شلوغ باشد. جلسه بعدي با پروفسور هفته بعد خواهد بود.
در همين حين خودگوييهاي جالبي با خود داشتم. به خود قوت قلب ميدادم و از خود میخواستم که با آرامش و سعه صدربیشتری به کارها و امور بپردازم. این آرامش و تحمل و صبر را از مردم ژاپن آموختم که نسبت به همنوع خویش مهربان هستند و با گذشت و صبر و احترام برخورد میکنند. نظم ژاپنی مثال زدنی است نمونه بارز آن شرکت تویوتاست که در صنعت خودروسازی در دنیا پیشرو و موفق است.
پس از بازگشت از دانشگاه به هتل آمدم و کمی استراحت کردم و دوباره به سمت کتابخانه بنیاد ژاپن رفتم تا مقالههای جدیدی که پروفسور برایم فرستاده بودند را مطالعه کنم. زمانی که در کتابخانه هستم به طور مدام روی پروژه متمرکز نیستم و درباره موضوعات دیگری هم مطالعه و تحقیق میکنم. مینویسم، جستجوی فعالانه و مفید میکنم و سطح آگاهیام را در مورد برخی مسائل افزایش میدهم.
تا ساعت 9و نیم کتابخانه بودم بعد رفتم کمی خرید کردم و به طرف هتل حرکت کردم روزی مفید و پرکاری بود مطالب زیادی یادگرفتم و در برخی بخشهای پروژه که هدف اصلی سفرم است به وضوح و شفافیت رسیدم. معمولاٌ اوقاتی که در هتل هستم به استراحت و یادداشت آموختههای روزانه، خاطره نویسی و برنامهریزی و تنظیم چارت پروژه میپردازم تا طبق برنامه زمانبندی پیش بروم و دچار خطا نشوم. بیصبرانه منتظر شروع مصاحبه با کارآفرینان هستم.
ادامه دارد ….