آخرین خبرها

فصل پنجم سفرنامه – روز به یادماندنی ملاقات با پروفسور

j
امروز هم در نوع خود روز خاصی بود هنوز در یک کشور پیشرفته دسترسی دائم به اینترنت ندارم با اینکه خیلی تقلا کردم ولی به دلیل نداشتن کارت اقامت در این کشور بدون موبایل زندگی می¬کنم اوه خدای من! داشتم با خودم به این چیزها فکر می¬کردم که از هتل با آن سیستم سنتی ژاپنی¬اش زدم بیرون. بوی عود و گل ارکیده اولین چیزی است که هر روز با آن روزم را شروع می-کنم در چنین فضای آرامش بخشی دیگر نیازی هم به موبایل نیست. بدم نمی¬آید مدتی ارتباطم را با آدم¬های آشنا، تمام کسانی که می¬شناختمشان قطع کنم و به خود مجال دیدن غریبه¬ها را بدهم لااقل این حسی است که اکنون دارم. نباید تجربه بدی باشد به امتحانش می¬ارزد. تغییر برای من حس خوشایندی به همراه دارد و من خالی از هر گونه مقاومت و اصطکاکم برای این تغییرات سخت و آسان. خوبی اینجا اینست که هر روز کلی ناشناخته داری و فرصت رو به رو شدن با آنها هیجانش در اینست که برای کشف این ناشناخته¬ها راه تازه¬ای پیدا می¬کنی. باید می¬رفتم بنیاد ژاپن بعد از آن به همراه آقای سونه می-رفتیم دفتر پروفسور. اولین روزی که رسماً کار پروژه را شروع کردم از همان کتابخانه بنیاد ژاپن بود. روزهای بعد از کتابخانه ملی توکیو و کتابخانه یوتسویا که همین حوالی بود استفاده می¬کردم این کتابخانه روزهای شنبه و یکشنبه و بسیاری از روزهای تعطیل تا ساعت 10 شب فعال بود و بسیاری از شهروندان توکیویی که در شهر شین جی کو Shinjiku که یکی از نقاط مهم در مرکز شهر توکیو محسوب می شد استفاده می¬کردند.
با مترو رفتیم دفتر پروفسور واقع در دانشگاه واسدا، در طول مسیر از فرصت استفاده کردم و درباره فرهنگ ژاپنی و دلیل شگفت آوری این فرهنگ نزد بسیاری از خارجیان پرسیدم بحث جالبی بود وخصوصاً ژاپنیها وقتی فرد را به فرهنگشان علاقمند می بینند به وجد می¬آیند و با شعف خاصی درباره فرهنگشان حرف می¬زنند. مترو توکیو که همچون ماز است مثل اینست که شما رشته¬های اسپاگتی را در هم بپیچید حس گنگی به آدم دست می-دهد. اما علائم در این شهر به ویژه مترو مشکل را حل کرده است و گویی علائم با شما سخن می¬گویند. کافیست به دقت به علائم توجه کنید حتی هیچ نیازی نیست که از کسی مسیر را بپرسید خودش گویاست و به شما راه را نشان می¬دهد.
بالاخره به دفتر پروفسور رسیدیم طبقه دوازدهم دانشکده تجارت. در این طبقه دفتر اساتید دانشکده قرار دارد. وارد اتاق پرفسور شدیم یک اتاق باریک و کوچک. اتاق پرفسور مملو از کتاب بود دو طرف اتاق قفسه¬هایی قرار داشت که تا سقف از کتاب پر شده بود اما به هیچ وجه بی¬نظم و شلوغ نبود میز استاد انتهای اتاق قرار داشت استاد و دستیار دومش خانم نوریکو (نوریکو سان، ژاپنی¬ها برای احترام کلمه سانSon را پس از نام افراد به کار می¬برند.) به ما خوشامد گفتند ابتدا آقای سونه با پروفسور صحبت کردند در این فاصله من با دستیارشان مشغول صحبت شدم خانم مهربان و مودبی بودند و حس راحتی به آدم دست می¬داد. جلسه¬ام با پروفسور یکساعت و چهل و پنج دقیقه طول کشید. درباره جامعه هدف، نحوه اجرای پروژه سوال کردند استاد بسیار تاکید داشتند که در زمان اندکی که داری به سرعت باید پروژه را جمع کنی. پس از صحبت راجع به مشخصات مصاحبه¬شوندگان که از متخصصان و کارآفرینان اجتماعی پیشکسوت این کشور بودند جلسه پایان یافت و جلسه بعد به هفته بعد موکول شد.
از دفتر استاد خارج شدم و آمدم بیرون دانشگاه. درست روبروی دانشگاه یک کافه بود، برای نوشیدن قهوه و استفاده از اینترنت در آن فضا به طرف کافه رفتم واسدا دانشگاه بسیار بزرگی بود که دانشکده¬های زیادی در منطقه نیشی واسدا قرارداشت نیشی در زبان ژاپنی به معنای شرق است. در روزهای بعد در برنامه¬های متنوعی که دانشگاه برگزار می¬کرد شرکت کردم که بسیار خاطره انگیز و آموزنده بود. انتهای خیابان به سمت مترو واسدا یک معبد یا Shrine قرار داشت پس از نوشیدن قهوه قصد داشتم از معبد دیدن کنم معبد بسیار زیبایی بود. پس از چک کردن ایمیلهایم و ارسال چند ایمیل به دوستان و خانواده کم کم به طرف معبد حرکت کردم در خیابان حد فاصل دانشگاه تا معبد چند مغازه کوچک بسیار زیبایی وجود داشت که لوازم التحریر و آکسسوار زیبا و اشیاء بسیار کوچک و چشم-نوازی داشت که هرباری که از آن مسیر رد می¬شدم از آن مغازه-ها دیدن می¬کردم. یک گل فروشی زیبا هم در طول مسیر در همین خیابان بود که گل¬های طبیعی و گلدان¬های کوچک و شکیلی را در جلوی مغازه و داخل آن می¬شد ملاحظه کرد و حس طراوت و زیبایی را توامان در آدم احیا می¬کرد مناظر بسیار دیدنی و جذابی بود. برنامه بعدی¬ام بازدید از معبد و سپس بازگشت به هتل و کمی خرید برای شام بود. ادامه دارد….

کانال تلگرام موسسه https://telegram.me/hezaaresevom

j1-1

همچنین بخوانید

خاطرات سفر به ژاپن فصل شانزدهم ـ اولين مصاحبه با پيشرو و حامي ترويج كسب و كار اجتماعي در ژاپن

  خاطرات سفر به ژاپن فصل شانزدهم ـ اولين مصاحبه با پيشرو و حامي ترويج ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *