آخرین خبرها

سفرنامه ژاپن فصل سوم – اولین روز در توکیو

فصل سوم ـ اولین روز در توکیو

باران شدید بود و سراسر خیابان از شدت باران خیس شده بود از مترو که خارج شدم درست ایستگاه یوتسویا سانچومه، (سانچومه به معنای وسط) می­خواستم به طرف بنیاد ژاپن حرکت کنم. چون خیلی از ژاپنی­ها و حتی شهروندان توکیو انگلیسی نمی­دانند در پیدا کردن نشانی بنیاد ژاپن که درست پنج دقیقه از ایستگاه مترو فاصله داشت با دردسر مواجه شدم. نشانی را بالاخره با کمک یک آقا که درست در ساختمان مجاور بنیاد کار می­کرد، یافتم ساختمان عظیمی بود ابتدا وارد پذیرش کتابخانه شدم خودم را معرفی کردم و دلیل حضورم را توضیح دادم خانم مسئول پذیرش با آقای سونه که مسئول هماهنگی با افراد دعوت شده برای بورس بود مرا به دفتر ویژه مهمانان راهنمایی کرد این دفتر در طبقه ششم بنیاد واقع بود پس از مدت کوتاهی آقای سونه وارد شدند از سفر پرسیدند و اینکه توکیو را چگونه دیدم؟ مسیر فرودگاه تا دفتر اصلی بنیاد ژاپن را چگونه طی کردم و چه چالش­هایی داشتم؟ به رسم ادب برای تعدادی از مسئولان چند هدیه از ایران برده بودم که به آقای سونه تحویل دادم؛ از صنایع دستی کشور . ژاپنی­ها همچون دیگر مردم آسیایی به ارتباطات و تحکیم آن اهمیت می­دهند و دریافت هدیه در اولین جلسه آنان را خوشحال می­کند و تاثیر چشمگیری بر آن ارتباط می­گذارد. یک کتاب درباره زندگی در ژاپن که به قلم آقای اندی دی پارا نوشته شده بود به همراه یک هدیه زیبا که از آثار هنری و بسیار زیبای بنیاد ژاپن است با نام FUROSHIKI به رسم یادبود به هر بورس شونده پیشکش می­شود این هدیه در داخل جعبه­ای قرار دارد که محتوی یک دستمال زیبا و یک کتابچه راهنماست که طرز استفاده از دستمال با گره و تا را برای نگهداری از بطری یا ظروف و جعبه را نشان می­دهد. طرح پارچه در بسته­های مختلف متفاوت است این اثر هنری تلفیقی از سنت­های ژاپنی و خلاقیت هنرمندان جوان بین المللی است و طرح­های پارچه ­ها در هر کشور متفاوت است.

پس از معرفی بنیاد و هدف از اجرای این برنامه که هر ساله با گزینش 30 نفر از کشورهای مختلف دنیا انجام می­شود جلسه معارفه برگزار شد. تبادل فرهنگی و بهره­گیری از توان فکری و ابتکاری شرکت کنندگان از سراسر دنیا هدف اصلی بنیاد ژاپن است. افراد واجد شرایط از اقصا نقاط دنیا برای شرکت در این برنامه با ارائه طرح پژوهشی نوآورانه و یافتن استاد مشاور جهت هدایت پروژه و مکان مناسب برای پژوهش درخواست داده و پذیرش می­گیرند. SDC12148SDC12152

پس از معرفی برنامه­ های بنیاد توسط آقای سونه فرم­های مربوط تکمیل شد. هتل محل اقامت من در خیابان یوتسویا حوالی بنیاد زاپن واقع بود یک هتل به سبک ژاپنی هتل ناراگاورا که مکانی بسیار دنج و آرامش بخش بود. چون هنوز جایی را بلد نبودم آقای سونه به من کمک کردند تا نشانی را پیدا کنم و آنجا مستقر شوم از ایران توانسته بودم این هتل را پیدا کرده و تلفنی رزرو کنم مسئول هماهنگی خانم جوان و مهربانی بود که با خانواده­اش آنجا زندگی می­کرد باران بند آمده بود ولی هوا کمی سرد بود اتاقم در طبقه دوم هتل واقع شده بود هتل بسیار کوچک بود و دو طبقه داشت اما بسیار دنج و راحت بود سکوت و امنیت خاصی در فضا حاکم بود. آقای سونه با آن خانم صحبتی کرد و سپس از من خداحافظی کرد و رفت. در طول اقامت در ژاپن باید کوچکترین تغییر در محل زندگی و غیره را با بنیاد ژاپن هماهنگ می­کردیم و از اصول دیگر این بود تا پایان مدت اقامت نیابد ژاپن را ترک می­کردیم.

پس از ورود به هتل که درب کشویی هم داشت با چشم الکترونیک درست روبرو میزی قرار داشت که روی آن گلدان بزرگی با گل ارکیده تعبیه شده بود. هوای داخل هتل عطر آگین بود و بوی عود و ارکیده همه جا را پر کرده بود واقعا آرامش بخش بود. متصدی هتل به من گفت کفشت را در بیاور و دمپایی بپوش. تعداد کفش­ها کم بود معلوم بود یا مسافر زیادی ندارند و یا آن موقع از روز افراد کمی در هتل هستند دمپایی جلو بسته سبز رنگ پلاستیکی اما راحت به پا کردم و همراه خانم از راهروی باریکی عبور کردیم انتهای راهرو دو اتاق قرار داشت و پله باریک چوبی کمی جلوتر واقع شده بود. با وجود روشنایی محوطه تاریک و کمی ترسناک بود. از پله ها بالا رفتیم انتهای سمت چپ اتاقی قرار داشت با درب کشویی کوچک که برای ورود به آنجا باید سرم را خم می­کردم و داخل می­شدم. وارد که شدیم دو اتاق تو در تو که کف آن پوشیده از حصیر بود با تتمای رختخواب ژاپنی، یک تلویزیون کوچک، یخچال، کتری برقی و چند تکه ظرف با یک چراغ قوه، مجسمه بودا، یک کاناپه با میز و یک سشوار، همه محتویات این اتاق بود دستشویی و حمام نیز کاملاً به سبک ژاپنی بود. زندگی در این مکان به نظر دشوار بود اما آرامش محیط کمبود امکانات را جبران می­کرد. SDC12151

شاید بدترین چیز نبود اینترنت در هتل بود. چون زمان کمی را در هتل می­گذراندم دیگر به این امکانات اندک که در اختیارم بود فکر نکردم. ایزوله بودن ژاپن و سردی که در میان روابط مردم بود همان روز اول مرا دچار افسردگی و وحشت کرد. همان موقع تصمیم گرفتم زمان را به گونه­ای مدیریت کنم که فرصتی برای سر خاراندن نباشد و خوشبختانه تنها روز اول بود که این حس را تجربه کردم و تا پایان سفر دیگر لحظه ای دچار این حس نشدم به طوری که تا مدتها پس از بازگشت دچار حس شدید دوری از سرزمینی شدم که تنها با چند ماه زندگی دلبستگی عمیقی به آن پیدا کردم.

همچنین بخوانید

خاطرات سفر به ژاپن فصل شانزدهم ـ اولين مصاحبه با پيشرو و حامي ترويج كسب و كار اجتماعي در ژاپن

  خاطرات سفر به ژاپن فصل شانزدهم ـ اولين مصاحبه با پيشرو و حامي ترويج ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *