باورها؛ عامل پیشران موفقیت کارآفرینان
زهراگلیج
تغییر نگرش یا باورها یکی از مقولههاییست که در کارآفرینی نقش مهمی دارد. مهارتهای کارآفرینی هم مهارتهای عمومی است هم مهارتهای تخصصی که منحصر به یک رشته خاص می شود. اما الان میخواهم به یک گام قبلتر از کارآفرینی اشاره کنم که آن هم بحث باورهاست. یعنی باورها اگر مثبت باشند افراد را هدایت کرده و انگیره لازم را برای حرکت ایجاد میکنند. وقتی که ایده ای به ذهن فرد می رسد به دلیل باور قویای که دارد در مسیر حرکت میکند. برعکس آن هم هست. یعنی باورهای منفی و بازدارنده عامل اصلی منع پیشروی و حرکت می باشد. خیلی وقتها این باورها می تواند نتیجه تجربیات قبلی فرد باشد. به این دلیل که کارهای قبلی را به شیوه درست انجام نداده و شکست خورده است. در نتیجه این باور در ذهنش به وجود آمده که قادر به انجام آن کار نیست یا میتواند از ریشههای فرهنگی ما و ریشههای خانوادگی، رسانهها، دیدهها و شنیدهها و تجربیات قبلی نشات بگیرد. به عنوان مثال یکی از باورهای غلطی که وجود دارد این است که برای شروع یک کار سرمایه اولیه نیاز است. وقتی فردی چنین باوری دارد به راحتی نمیتواند حرکت کند و منتظر میشود فردی پیدا شود که این سرمایه را در اختیارش قرار دهد. بارها افراد این موضوع را مطرح کردهاند و گفتهاند که میخواهند کاری را شروع کنند ولی پول کافی ندارند.
نمونههای متعددی وجود دارد که افراد توانسته اند بدون سرمایه و با یک ایده خلاقانه شروع کنند و آن ایده آنها را به مبالغی که مد نظرشان بوده رسانده است یا اینکه افراد میگویند که احتیاج به حمایت داریم. در خیلی موارد گفته شده که: “من در کاری مهارت دارم مثلاً در تولید یک محصول خاص توانایی و کیفیت لازم را دارم اما در مورد فروش و بازاریابی آن ضعف دارم و به دلیل این ضعف احتیاج به حمایت دارم. این نگاه که یک نفر باید باشد من را حمایت کند برمی گردد به آن باورها، باوری که من به تنهایی توانایی انجام کاری را ندارم. حتماً عوامل خارجی لازم است. این عوامل خارجی میتواند بحث مالی باشد یا کمکهای غیر مالی یا حمایت یک فرد باشد. یعنی باور اولیه و اصلی است که مسیر را برای رسیدن به هدف تعیین شده هموار میکند.
راهکار تغییر باور و جایگزین کردن با باورهای صحیح، این است که ما نمونههای موفق را ببینیم و افرادی که دقیقا باور های ما را نقض کرده اند مشاهده کنیم. و نگرش جدید را پذیرفته و تایید کنیم. ممکن است فردی این باور را داشته باشد که من سرمایه کافی ندارم یا تحصیلات کافی ندارم یا سنی از من گذشته و دیر شده است و من باید از 20 سالگی شروع میکردم و غیره اینها همه باورهای منفی و بازدارنده هستند. خیلی باورها هستند که با برچسبها و شعارها و جملات کلیشههایی که گفته میشود مثلا افراد ثروتمند، افراد خوبی نیستند و هر کس ثروت دارد از راه غیر صحیح بدست آورده است و یا ثروت امری معنوی نیست. این جملات همه باورهایی هستند که تاثیر گذارند. اینها همه موانعی هستند که قبل از ورود به هر کسب و کاری وجود دارد.
یکی از مثالهایی که در زمینه کارآفرینی، میتوانم مطرح کنم خانمی بود که سواد نداشت و به دلیل اینکه شوهرش ورشکست شده بود با کار کردن در منزل افراد دیگر توانست سرمایهای جمع کند. بعد از این سرمایه استفاده کرد و آشپزخانهای ایجاد کرد تا غذای خانگی را برای مشتریان یا کسانی که بدنبال غذای خانگی هستند تامین کند. در ابتدا برای جذب مشتری، از کسانی استفاده کرد که در خانههایشان کار میکرد و چون غذاهایش کیفیت لازم و قیمت مناسبی هم داشت به واسطه این اقدام و باور قدرتمندانه برای موفقیت کارش رونق پیدا کرد و حتی لازم شد که از فضای آشپزخانه کوچک داخل منزلش فراتر رفته شعبه بزند. این مثالی شاهدی است است برای رد کردن باور بسیاری از خانمها که شاید بگویند من خانم هستم نمیتوانم، دست و پای ما بسته است و در مورد ما در کسب و کار و در جامعه نگاه دیگری میشود و یا این کار را نمیکنم یا سواد ندارم. یعنی برای کارآفرینی جنسیت مهم نیست.
نمونه دیگر فردی بود که حدود 25 سال تاجر موفق در منطقه کشورهای عضو شوروی سابق بوده است. ایشان تجربه خود را این طور بیان کرد: زمانی که اولین بار توانستم نمایندگی شرکت مینو را بدست آورم دفتر کارم در شهرستان کوچکی بود. از یک شهرستان دور افتادهای درخواست دادم که بتوانم نمایندگی شرکت شما را اخذ کنم. همزمان با ایشان افراد دیگری هم بودند که به شرکت مینو درخواست نمایندگی دادند ولی من موفق و انتخاب شدم، وقتی فرایند مصاحبه و جذب سپری شد به من اطلاع دادند که نمایندگی شرکت مینو به شما تعلق گرفته و درخواستتان تایید شده است. وی میگوید برای خودم هم جای سوال بود. بنابراین از رئیس شرکت سوال کردم که چه اتفاقی افتاد که شما با افراد دیگری که نزدیک شما و با شرکتهایی با ابعاد بزرگ و سرمایه زیاد بودند آنها را قبول نکرده و من را انتخاب کردید؟ جواب رئیس شرکت این بود که: زمانی که شما آمدید و با من صحبت کردید در پاسخ به سوالم اینکه شما چقدر از محصول ما را خواهید فروخت بسیار صادقانه جواب دادید و گفتید که “من در این کار تازه وارد هستم ولی تمام تلاشم را میکنم که حتی بتوانم یک کارتن بیشتر بفروشم، از تلاش دست برندارم و گفتید پیشنهاد میکنم به مدت شش ماه به من فرصت بدهید و ببینید آیا من از عهده این کار بر میآیم یا خیر و برای این کار پیشنهاد میکنم تا یک قرارداد آزمایشی با من ببندید. اگر هم موقعیتهای دیگری پیش آمد و درخواستهای جدیدی داشتید به آن افراد بگویید که الان من گزینه ای آزمایشی دارم تا آن فرصتها را نیز حفظ کنید. من به شما این قول را می دهم که تلاشم را برای گسترش بازار انجام دهم اما نمیتوانم قول حجم بالایی بدهم چون من باید به اندازه سرمایهای که دارم بار خریداری کنم.” مدیر شرکت مینو گفتند که من این سوال را از افراد دیگر هم پرسیدم و هر کدام برای فروش عدد بزرگی را اعلام کردند. من با خود فکر کردم که پاسخ شما منطقی بود، شما هم منفعت خودتان را در نظر گرفتید هم سود شرکت و همچنین یک فرصت تست و آزمایش را برای دو طرف فراهم کردید. پاسخی که دادید را بر اساس تجربه بیان کردید، اما افراد دیگر بر اساس واقعیت صحبت نمیکردند و برای اینکه بتوانند امتیازی بگیرند آمار و ارقام دروغین ارائه میدادند.
این مثالها بیان شدند برای افرادی که تازه کارند و میخواهند کاری را شروع کنند و انتظار دارند که حتماً سرمایهای وجود داشته باشد، دفتر کار مجهزی باشد، این مسایل به افراد کمک میکند تا باورهایشان را اصلاح کنند و فعالیتشان را شروع کنند و منتظر سرمایه و حمایت خارجی نباشند. باورهای محدودکننده خویش را یافته و باورهای جدیدی جای آن بکارند. اصل و ریشه کارآفرینی به فکر آن فرد بازمیگردد یعنی فکر مولدی که فرد کارآفرین دارد و فکری که میتواند برای چالشی که با آن مواجه شده راهکاری پیدا کند ابهام و ریسک را میپذیرد و در فضای مه آلود و تاریک آینده حرکت میکند و بدون داشتن کمترین آگاهی از انتهای مسیر، از طول مسیر به حرکت ادامه میدهد از چالشها نمیهراسد و بیباکانه پیش میتازد و جسورانه جلو میرود. کارآفرین فردی تسلیم ناپذیر و قدرتمند است اما این قدرت، قدرت زورِ بازو نیست قدرت ذهنی و فکری است. توانایی کنترل ذهن و تمرکز بر هدف و موفقیت است. توانایی مدیریت و کنترل شرایط است، توانایی و قدرت بینش است بینشی ژرف به آینده، توانایی چشم برنداشتن از نقطه پایانی یا همان چشم اندازی که نیروی محرک و پیش برنده وی به سوی هدفش است. ایمان و باور به ربوبیت خداوند و اعتماد به هدایت شدن در طول مسیری که هیچ شناختی در مورد آن ندارند.
اعتمادبنفس و عزت نفس بالا، قدرت خلاقه فکری که با وجود در اوج بودن تغییر جدیدی آفریده و دوباره حرکتی را آغاز کرده تا به موفقیت برسد و امید و توکل از ویژگیهای کارآفرینان است. کارآفرینان واهمهای از تغییر و چالش ندارند و میل پیشرفت و توفیق طلبی در آنها آنقدر بالاست که هربار استاندارد نویی را برای بهبود و ارتقای خویش تعیین میکنند اما این استانداردها قطع به یقین دستیافتنی و شدنی است. چون توفیق طلبی از ویژگی اصلی یک کارآفرین است. از نظر یک کارآفرین امری غیر ممکن وجود ندارد چون با باور و اعتقاد راسخی که دارند تنها انتهای مسیر را میبیند و با چشم انداز رو به جلو مصمم و راسخ به پیش میروند. کارآفرینان افراد با ایمانی هستند که بدون داشتن کمتری اطلاعی از آینده در فضای تاریک و پر از ابهام قدم به قدم حرکت میکنند. باور دارند که خداوند آنها را هدایت و کمک میکند.
برای افراد جوان که انگیزه کارآفرینی و روحیه استقلال طلبی در آنها پررنگ است مشاهده موفقیت کارآفرینان و افراد بسیار موفق کمک شایان توجهی به شروع حرکت آنان میکند. باور به موفقیت و اینکه اگر یک نفر دیگر در جهان توانسته و موفق شده به معنی اینست که موفقیت قطعی است به آنان کمک میکند تا اولین قدم را آسانتر برداشته و مسیر را قدم به قدم رو به جلو بردارند. مطالعه و مشاهده زندگی موفق افراد کارآفرین انگیزه شروع قوی را برای جوانان ایجاد میکند و این باور را در آنان تقویت میکند که اگر یک نفر توانسته حتما من هم خواهم توانست و موفق خواهم شد.