آخرین خبرها

توکیو در شصت روز – خاطرات سفر به ژاپن، سرزمینی دور در شرق ( فصل اول)

SDC11818
توکیو – شین جوکو

فصل اول ـ توقف در فرودگاه استانبول

ایران که بودم گاهی اوقات به این سفر می اندیشیدم اما مشغله این اواخر فرصتی برایم باقی نگذاشته بود تا از قبل برنامه ­ریزی کنم راستش برنامه­ریزی را از همان موقع به داخل فرودگاه موکول کردم. از فاصله میان دو پرواز که کوتاه هم نبود استفاده کردم و یک جای دنج پیدا کردم و نوشتم. کلمات یکی پس از دیگری بدون ذره­ای درنگ روی کاغذ غل می­خورد و بعضی وقت­ها نمی­توانستم سرعت قلم را کنترل کنم خوشحال شدم تصورش را هم نمی­کردم با این همه خستگی و آن همه چالش که در ایران داشتم مغزم کار کند.

به پیشنهاد دکتر فیض بخش تصمیم گرفتم برای سفرم، سفرنامه ­ای تنظیم کنم و هر روز یا هر شب درباره چیزهای تازه­ای که در طول روز آموختم و حتی جزئیات وقایع روز را بنویسم.

زمان به آرامش رسیدن است. سکونی که هر کسی در زندگی به آن احتیاج دارد برای همین وقتی به فرودگاه رسیدم با خود عهد کردم همه چیز ایران را همین جا بگذارم و فارغ از هرگونه دغدغه و نگرانی و چارچوب و قضاوت این سفر و آدمها را تجربه کنم.

استانبول شهر قشنگی است و من فضای این شهر را دوست دارم. وقتی یاد صبح می­افتم که با چه استرسی از خواب برخاستم بدنم می­لرزد. کمی از استرسم مربوط به محیط و هماهنگی با ژاپن و مردم این کشور است ولی وقتی به سکون و آرامش فضا فکر می­کنم دلم قرص   می­شود که حتما می­توانم خودم را به سرعت تطبیق دهم. از تهران به استانبول یک خانم ایرانی همسفرم بود که در کانادا زندگی می­کرد خانم با تجربه و روشنی بود. در طول سفر راجع به موضوعات مختلفی با هم صحبت کردیم این خانم خودش را شیوا مهندس رنگ شرکت تویوتا معرفی کرد می­گفت 12 سال است که در این کشور زندگی می­کند و دوست دارد به ایران برگردد ولی موقعیت شغلی خوبی در ایران پیدا نمی­کند، انگار زندگی در آن محیط با وجود رفاه و امنیت که خودش هم تایید می­کرد، راضی اش نمی­کرد غم غربت داشت.

 

این دوست ایرانی مقیم کانادا می­گفت ایرانی­ها به اشتباه برای وسایل لوکس هزینه می­کنند در حالی که کانادایی­ها، کارایی استفاده از وسایل کهنه و قدیمی را افزایش می­دهند به جای اینکه روی خرید اجناس تازه و نو هزینه کنند. چون معتقدند این کار پرهزینه است. در واقع مدیریت هزینه یا Cost Saving چیزی است که در دنیا به آن بسیار بها می­دهند برای من موضوع جذابی بود و دوست داشتم درباره­اش بیتشر بدانم روی دفتر یادداشتی که در کیف داشتم و برای همین سفر کنار گذاشته بودم کلیدواژه را نوشتم تا در همین سفر روی آن مطالعه کنم این موضوع مثل چندین موضوع دیگری بود که من در نظر داشتم به موازات کار پروژه برای اوقات فراغتم به آن بپردازم و از اطلاعات مردم ژاپن در این زمینه باخبر شوم.

 

آرامش و تفاوت ژاپنی­ها را از زمانی که وارد گیت پرواز شدم به خوبی حس کردم چون چند تا پیرزن به محض ورود به گیت با سر و وضع مرتب و منظم با من وارد شدند و توجه مرا به سمت خود جلب کردند. با دو نفر از آنها هم صحبت شدم و چون خوب انگلیسی نمی­دانستند خانم جوانی را صدا زدند که مدیر تورشان بود اینها برای گردش به ترکیه سفر کرده بودند و داشتند به ژاپن برمی­گشتند. از آنها خواستم با هم عکس دسته جمعی بگیریم با خوشرویی پذیرفتند. با خود گفتم ببینم امروز چگونه خواهد گذشت و من با این تعداد وسایلی که دارم چگونه مسیر فرودگاه تا بنیاد ژاپن را طی خواهم کرد؟ این قانون بنیاد ژاپن است که به محض ورود به ژاپن هر یک از بورس شوندگان بایستی به دفتر مرکزی بنیاد واقع در قلب توکیو بروند و اعلام حضور کنند و در جلسه معرفی یا Orientation شرکت کنند. تصمیم گرفتم این مسیر را با مترو طی کنم کار سختی است چون وسایلم زیاد است نقشه مسیر را می دانم و اینکه از چه ایستگاه­هایی باید عبور کنم به هر حال این چالش امروز من است می­خواهم از بدو ورود با چالش­ها مواجه شوم. مسلم آنست که همه جیز تحت کنترل من است و برای این مسئله هم راهی خواهم یافت. اینها جملاتی بود که داشتم با خود می­گفتم.

 

همچنین بخوانید

خاطرات سفر به ژاپن فصل شانزدهم ـ اولين مصاحبه با پيشرو و حامي ترويج كسب و كار اجتماعي در ژاپن

  خاطرات سفر به ژاپن فصل شانزدهم ـ اولين مصاحبه با پيشرو و حامي ترويج ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *